امتحان×مزوتراپی×کتابخونه

آخ خدایا یه دیوار نرم بیارین من سرمو بکوبم بهش!نمیدونم کدوم عقل کلی برنامه امتحانی این ترم ما رو چیده!!به معنی واقعی کلمه میخواسته دوران تحصیلمون افزایش پیدا کنه.آخه فیزیو تو دو روز!!اون هیچی میکروب و تو یه روز کجای دلم بذارم!دانشجو آزاری تا چه حد آخهبعد فرجه هامون هفته بعد نه هفته بعدترش شروع میشه!!.فقط و فقط  همین دو تا درس برای بیزار شدن آدم از زندگی کافیه!!حالا دلت خواست ویروس رو هم بچسبون تنگش!!استاد محترم هم که رفرنس یه کتاب معرفی میکنه بر میداره از یه کتاب دیگه سوال میده!!در نتیجه ساعت های دستشویی رفتن من طولانی میشه.نیست ساعت های دستشویی رفتن جز تفریح حساب میشه از اون لحاظ!! پدرجان هم میترسه نکنه معتاد شده باشم که در نمیام!

امتحان میان ترم فیزیو رو هم خراب کردم در حد لالیگا.البته همه خراب کردن من چون قبلش در بستر بیماری بودم یه کم بیشتر.یعنی الان فقط منتظر کرامات الهیم.اونم واسه این درس پنج واحدی..اوخ...قلبم گرفت!!

تا 15 بهمن امتحانا طول میکشه.ورزش بای بایخواب راحت بای بای  تو این هیروویر سی دی آموزش رقص آذری هم خریدم!سرخوشم کلا!! دلم برا شنا تنگ میشه....احساس غریبیه فارغ از جاذبه ی زمین شناور بودن...

به جان خودم کتابخانه نه جای لاو ترکوندنه!!نه چیپس و پفک حوردن.نه با موبایل حرف زدن،نه دراز کشیدن!!حداقل میخوابی اون کفشاتو در نیار دیگه!!یارو با زنش اومده مثلا جدا نشستن که درس بخونن هی خانومه خسته میشه سرشو میذاره رو میز هی آقاهه از اون طرف کل میز ها رو دور میزنه میاد دست میکشه رو موهاش!!شماها تخصص قبول میشین من قوووول میدم!!فقط جان مادرتون حواس منو پرت نکنین امتحان دارم من بدبخت!!بعد دلم داره ضعف میره میز بغلی دختره هیکلش عین مقوا میمونه برداشته خرچ خرچ چیپس میخوره!!این چیپسه جذب بدنش نمیشه؟!!اون چیپس میخوره من حرص!!جلوش هم کتاب دیفرانسیل و انتگراله!!سر در کتابخونه نوشته مخصوص دانشجویان علوم پزشکی!

 

پ ن:دیروز دوس جونم اومده میگه بریم مزوتراپی!به درد من که نمی خوره خیلی با چاقی موضعی فاصله دارم!!

پ ن 2: اینجا را هم بخوانید.هایپرسوتیسم از اختلالات شایع چاقیه

این آخرین پست منه تا امتحانا تموم بشه!!خوبی بدی حلال کنین!!سر هم میزنم بهتون نامرد نیستم به خدا...!!

بعدا نوشت:اسم وبلاگ من چی شد؟

بعدتر نوشت:آزی جان آدرسی ایمیلت معتبر نیست...احتمالا اشتباه نوشتی...

اینجا ایران است...با حواس جمع زندگی کنید

آقا یه استخر 3 در 4 هست تو فلکه جهاد توی رشتیان...کلهم اجمعین پنج شنبه ها سر ظهر دو ساعت میرم توش.یعنی من باید عالم و آدمو ببینم اونجا.بعد اینا به هم خبر هم میدن منو دیدن.بدیش اینجاست که فک میکنن من خیلی در حال خوش گذرونی هستم!چند وقت پیش در حال معلق زدن با پشت پا زدم تو نشیمن گاه یه بنده خدا، سرم و که آوردم بالا دیدم قیافه آشناست.کاشف به عمل اومد همکلاسی دوران دبیرستان بنده است.دانشجوی علوم آزمایشگاهی بود.بعد از فروکش کردن هیجانات اولیه با دست آب و هم زد و بهم گفت اینو میبینی؟

به کفی که روی آب درست شده بود نگاه کردم:خب؟

_کلر توی آب کف نمیکنه...

_یعنی کلر نیست؟

_نه

_پس...

یادم افتاد ماه پیش که مایومو همینجا جا گذاشته بودم.روز بعدش که اومدم پس بگیرم مایو سیاه رنگ گرون قیمتمو نشناختم.رنگش خاکستری شده بود و دو تا مارال توش جا میشد.فک کردم چون یه شب اونجا بوده و نَشُستمش به خاطر اثر کلر این شکلی شده.بعدا خیلی پیش اومد که از یه استخر دیگه مثلا از استخر بندر میومدم مایوم توکیفم جا میموند.منم از خستگی خوابم میبرد و یادم میرفت بشورمش.ولی همچین بلایی سرش نمی اومد...

اصلا چرا بعد بیرون اومدن از این استخر چشمای من انقدر میسوخت؟

_این کلر نیست...وایتکسه مارال...

باورم نشد.گرچه مواد شوینده رو میشناختم.گرچه انقد با کلر و دترجنت های دیگه کار کرده بودم که بدونم هیچ وقت کلر همچین بوی تندی نمیده.باورم نشد وقتی داریم شب و روز جون میکنیم تا دردای مردمو بشناسیم و کمشون کنیم یه عده دستی دستی به خاطر گرون بودن کلر ملت و بیچاره میکنن...چند نفر این آب تو چشمشون رفته؟مخاط بینی،دهان،واژن...پوست...به خاطر چی؟

_نه بابا.همچین کاری نمیکنن اینا...

نمیشه کاری کرد.بگی هم زیر بار نمیرن.نقشه کشیدم خودمو کارشناس بهداشت معرفی کنم!!شاید ثمری داشت!!در هر حال این دفعه که رفتم بویی احساس نکردم...شاید هم دوزشو کم کرده بودن...چه بدونم که!!


یکی از دوستای گل وبلاگیمون داره داماد میشه....عشق هشت ساله ش به سر انجام میرسه و چقد برای این داداش مجازیم خوشحالم ...ایشااللا همتون همیشه عاشق و خوشحال باشین...

پ ن:واللا به خدا آرزوی من وزن کم کردن نیست.تموم هم و غم منم وزنم نیست.این معنیش این نیست که دوست ندارم وزن کم کنم.ولی کلمه ی آرزو خیلی با ارزش تر از این چیزاست.آرزو دور و دست نیافتنیه.کاهش وزن فقط یه هدفه.هدف یعنی برنامه ریزی کن..همت کن..تا برسی..هدف رسیدن بهش قشنگه...ولی به آرزو نرسی هم قشنگ میمونه...(دیوانه چو از مه دور بهتر...)تازه وزن کردن برام تو فرع اهداف دیگه ست.بیشتر از اون برام تغییر روش زندگیم مهمه.این که درست بخورم.این که طوری برنامه ریزی کنم که به ورزشم هم برسم.اینکه اینجا دوستایی پیدا کردم که ازشون شیوه های متفاوت زیستن و لذت بردن و یاد میگیرم...بعد یه بنده خدایی برام کامنت میذاره چرا همش به فکر لاغری و کاهش وزنی و به اهداف بالاتر هم فکر کن!!

اون گوشه وبو بخون...

اینجا انعکاس یه"قسمتی" از زندگی منه...قوانین بازتابش نور و بلدی؟میدونی خصوصیت تصاویر انعکاسی چیه؟

برو هر وقت یاد گرفتی بعد برام کامنت بذار...